بوسه مگر چیست فشار دو لب
این که گناه نیست چه روز و چه شب
*
*
*
کاش میموند منو به آرزوم میرسوند
اونی که دلم رو میسوزوند اشکامو که دید باید میموند
دل تنگم ... دلتنگترین آدمه دنیام
رو شونه هامه غمه دنیا دلگیر همه دنیام
بایادش میگذرونم همه روزامو
رو عکساش میریزه اشکامو
میگن به کسی داده جامو
میدونم ...
میدونم غیر ممکنه برگرده باز
منو شب دیوونه کرده باز
ولی با این حال پای اون باز میمونم
میمونم ...
دلم برات تنگ شده اما من...
من میتونم این دوری رو تحمل کنم...
میدونی چرا؟؟
آخه... جای نگاهت رو نگاهم مونده... هنوز عطر دستات رو از دستام میتونم استشمام کنم...
نمی ذارم تو رو از من بگیرن
حتی تو عالم عکس و نقاشی
روی پیشونی سر نوشتته
تو باید فقط مال خودم باشی
نمی ذارم که تو رو بدزدنت
جای تو فقط روی چشمای منه
توی فال من فقط اسم تو
کسی که چشاش مث تو روشنه
نمی ذارم اینهمه خاطرمون
پنهونی کنج یه خورجین بمونه
قسمت طالع تو سفر بشه
واسه من یه درد سنگین بمون
از ماورای یک احساس قشنگ تپش های قلب تو را می شنوم
چه زیباست از پشت این نقاب هزار رنگ حس دلتنگی تو را بوئیدن
تو را می بینم و می جویم که همچون یک باران بهاری
بر دل پائیزی من می باری و سیراب
میکنی درختان دلم راکه بارور می شوند و شکوفه می دهنددر بهار دل
چه معصومانه است عشقی که تو دیده ای را فهمیدن
به ذهنم هم نمی امد که روزی می شوی هم حس تنهایی های من
من و تو از تراوش یک چشمه ایم.... چشمه ای پر از قطرات ناب تنهایی
همان حس مشترک...
تو خوش باش به همین با هم بودن های امروز
دردم این نیست که او عاشق نیست!
دردم این نیست که معشوق من از عشق تهی است...
دردم این است که با دیدن این سردی ها،