دلتنگی های من...

دلتنگی های من...

من با کناری ات کنار نمی آیم،کنار میروم
دلتنگی های من...

دلتنگی های من...

من با کناری ات کنار نمی آیم،کنار میروم

اعتماد


هرموقع ؛
موفق به فریب دادن
کسی شدی ....
قبل اینکه فکرکنی چقدر احمق
بود ؛
به این فکرکن که چقدر به تو اعتماد داشته
... !!!

با لهجه نه چندان ساده...


با لهجه نه چندان ساده

اتفاقی خوشایند می آید و ... می افتد در روز های دم کرده تابستان.

اتفاق خوشایند افتاده ، می ماسد چند ثانیه... دقیقه .... ساعت... روز...هفته ، روی تن پوش ذهن.

مشغولیت ذهنی بیداد میکند.... بیداد میکند... بیداد میکند!!

انگار ذهن خسته میشود از این همه ویراژ بی وقفه فکر های کوچک و بزرگ همچنان.....

اتفاق و بهانه ، تلفیق میشوند به سبک رئالیسم!
اتفاق افتاده محو میشود
بهانه میماند...

قهر بسه

قهر بسه
وقتی اومدم خونه بغلم کن لطفا !!