دلتنگی های من...
من با کناری ات کنار نمی آیم،کنار میروم
دلتنگی های من...
من با کناری ات کنار نمی آیم،کنار میرومدرباره من
لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم تا
بخوانی و بفهمی چقدر جایت خـالیست
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد
لمس کن نوشته هایی را که لمس ناشدنیست و عریـان
که از قلبـم بر قلم و کاغذ می چکد
لمس کن گونه هـایم را که خیس اشک است و پُر شیار
لمس کن لحظه هـایم را
تویی که می دانی من چگونه عـاشقت هستم
لمس کن این با تو نبودن هـا را
همیشه عـاشقت میمـانم
دوستـت دارم ای بهترین بهـانه ام..
ادامه...
خداوندا...
خــــداوندا
هر چه می خواهی از خدا بخواه
و در نظر داشته باش که
برای او غیر ممکن وجود ندارد و تمام غیر ممکن ها فقط برای توست
خداونـــــــدا
خــــداوندا
هر چه می خواهی از خدا بخواه
و در نظر داشته باش که
برای او غیر ممکن وجود ندارد و تمام غیر ممکن ها فقط برای توست
من تمام هستیو رو از خدا دارم ..
امیدی به آینده نداشتم تا وقتی که یه روز خیلی دلم گرفته بود و داشتم با خدا درد دل میکردم خیلی از ادمهایی که بهم بدی کردن رو بخشیدم خیلی هاشون رو حتی اونی که دوستش داشتم و با کمال بی تفاوتی ازم رد شد و رفت ..همین بخشش باعث شد که به خیلی چیزا برسم مثلا به عشقم که تمام دارائی مه تمام زندگیمه تمام هستیمه...
دوست ندارم حتی یک خار به پاش بره ..دوست ندارم کوچکترین دردی و بکشه...
خدا جون ازت ممنونم تو بهترین هدیه ی زندگیمو تو تمام این 22سال زندگی بهم دادی ..الان که دارم اینو مینویسم خیلی دلم برا عشقم مجید تنگ شده خیلی حرفهای دیگه هم هست میخوام بنویسم اما روم نمیشه میخوام بگم که چقدر عاشقتم ..با تمام وجودم میپرستمت عشق زندگیم ..عشق همیشگی و موندگارم.عشق ابدی و مقدس من دوستت دارم و تو با ارزش ترینی برام همنفس من
.
تازه میفهمم زندگی در کنار کسی که دوستش داری چقدر لذت بخشه و قشنگ...
آغوش
בلم آغوش پر آرامشـے را مے פֿـواهـב کــﮧ زیر
باراטּ گرمم کنـב
בلم میפֿـواهـב کسے باشـב خوب باشـב
مهرباטּ
باشـב
بس باشـב
همــﮧے ایـטּ بودטּ ـهایش فقط براے مـטּ
باشـב
فقط براے مـטּ باشـב. .
بی انصاف
توکه مخاطب خاص نوشته های من شده ایاین بار هرچه در میان واژه ها میگردم نمیابمت!
بی انصاف نبودنت کافی نبود که حتی
خودت را از نوشته هایم نیز پس گرفته ای...!
| |
|
|
من!تو!...
تو!داری می روی...
به همین سادگی نوشتنش نیست
این جمله برای روح من...
خیلی سنگین است
تحمل بارش را ندارم
هنوز مثل بچگی ها
اعتقادم به معجزه از همه چیز بیشتر است
اینکه که همه چیز همانی میشود که میخواهی
اما نشد...
گمانت نرود زیادی ضعیفم
نه...
من شاید زیادی عاشقم
زیادی وابسته
و زیادی دلتنگ
همین پاییز
همین پاییزی که تو را به من داد
راه رفتنت را هم باز کرده
و من!
باید لبخند بزنم
بایستم
قوی باشم
پشت سرت آب بریزم با مهر
برایت دعا بخوانم
روزهای تقویم را خط بزنم
تا تو!
برگردی...
هر روز با فکر تو بیدار شوم
قدم بزنم
کار کنم
حرف بزنم
نفس بکشم
و...
نهایت کلام زندگی کنم
می شود؟
وانمود کنم همه چیز همانی است که باید
می شود؟
سخت است
باور نمیکنی؟
خودت جای من
سخت است...
...خوشبختی
خاطراتت صف کشیده اند !
یکی پس از دیگری …
حتی بعضی هاشان آنقدر عجولند که صف را بهم زده اند !
و من …
فرار می کنم
از فکر کردن به تو
مثل رد کردن آهنگی که …
خیلی دوستش دارم خیلی !
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد
لمس کن نوشته هایی را که لمس ناشدنیست و عریـان
که از قلبـم بر قلم و کاغذ می چکد
لمس کن گونه هـایم را که خیس اشک است و پُر شیار
لمس کن لحظه هـایم را
تویی که می دانی من چگونه عـاشقت هستم
لمس کن این با تو نبودن هـا را
همیشه عـاشقت میمـانم
دوستـت دارم ای بهترین بهـانه ام..
...خوشبختی
خاطراتت صف کشیده اند !
یکی پس از دیگری …
حتی بعضی هاشان آنقدر عجولند که صف را بهم زده اند !
و من …
فرار می کنم
از فکر کردن به تو
مثل رد کردن آهنگی که …
خیلی دوستش دارم خیلی !
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد
لمس کن نوشته هایی را که لمس ناشدنیست و عریـان
که از قلبـم بر قلم و کاغذ می چکد
لمس کن گونه هـایم را که خیس اشک است و پُر شیار
لمس کن لحظه هـایم را
تویی که می دانی من چگونه عـاشقت هستم
لمس کن این با تو نبودن هـا را
همیشه عـاشقت میمـانم
دوستـت دارم ای بهترین بهـانه ام..
