دلتنگی های من...

دلتنگی های من...

من با کناری ات کنار نمی آیم،کنار میروم
دلتنگی های من...

دلتنگی های من...

من با کناری ات کنار نمی آیم،کنار میروم

بدرقه...


در بدرقــــــه چشمان تو نمیتوان غربت را فراموش کرد و

کوچــــــه سرارسر میشود از وداعی عاشقانــــه...







وداع تو  تو اون شب بارونی شکست دل عاشقمو.....

دلم پر شده از گلایه هاااااااا

بدرقه...


در بدرقــــــه چشمان تو نمیتوان غربت را فراموش کرد و

کوچــــــه سرارسر میشود از وداعی عاشقانــــه...







وداع تو  تو اون شب بارونی شکست دل عاشقمو.....

دلم پر شده از گلایه هاااااااا

بدرقه...
















در بدرقــــــه چشمان تو نمیتوان غربت را فراموش کرد و

کوچــــــه سرارسر میشود از وداعی عاشقانــــه...







وداع تو  تو اون شب بارونی شکست دل عاشقمو.....

دلم پر شده از گلایه هاااااااا

من اگـــــــــــــــــر خدا بودم

من اگه خدا بودم...


اینقدر هوای دو نفره رو به رخ تک نفره ها نمیکشیدم... 


Click here to enlarge

دل من سخت شکست...



















من هم یه روز عاشق میشم.....

شیشه ای می شکند...

یک نفر می پرسد...چرا شیشه شکست؟

مادر می گوید...شاید این رفع بلاست.

یک نفر زمزمه کرد...باد سرد وحشی مثل یک کودک شیطان آمد.

شیشه ی پنجره را زود شکست.

کاش امشب که دلم مثل آن شیشه ی مغرور شکست، عابری خنده کنان می آمد...

تکه ای از آن را برمی داشت مرهمی بر دل تنگم می شد...

اما امشب دیدم...

هیچ کس هیچ نگفت غصه ام را نشنید...

از خودم می پرسم آیا ارزش قلب من از شیشه ی پنجره هم کمتر است؟

دل من سخت شکست اما، هیچ کس هیچ نگفت و نپرسید چرا...



گاهی نمیخواهمت!
















گیرم که باخته ام ! اما کسی جرات ندارد به من دست بزند یا از صفحه بازی بیرونم بیاندازد،


شوخی نیست من شاه شطرنجم، 


تخریب میکنم آنچه را که نمیتوانم باب میلم بسازم 


آرزو طلب نمیکنم ، آرزو می سازم ...


لزومی ندارد من همانی باشم که تو فکر می کنی...

من همانی ام که تو حتی فکرش را هم نمی توانی بکنی ،

لبخند می زنم و او فکر می کند بازی را برده ،هرگز نمی فهمد با هر کسی
رقابت نمی کنم ،

زانو نمی زنم حتی اگر سقف آسمان ، کوتاهتر از قد من باشد ، زانو نمی زنم
حتا اگر تمام مردم دنیا روی زانوهایشان راه بروند ، من زانو نمی زنم ...
درگیــــــــــــــــر من نشو ، همــراهت نمیشومــــــــ...




بوسه....

انقدر بوسیدمش تا خسته شد

خسته از بوسیدن پیوسته شد


خواست لب بر شکایت بشکفد

لب نهادم بر لبش تا بسته شد





بوسه مگر چیست فشار دو لب

این که گناه نیست چه روز و چه شب



وقتی دو نفر از هم خوششون میاد

موقعی که احساس می کنند همو دوست دارن 

اون وقتی که اونها می فهمن خیلی همو دوست دارن 

تو وجودشون یه گرمای مطبوعی حس می کنن

بهترین و قشنگ ترین عکس العملشونم بوسه است 

*

از بهر بوسه ای ز لبش جان همی دهم 


اینم همی ستاند و آنم نمی دهد


*


یک بوسه ز لبهای تو در خواب گرفتم / 

گویی که گل از چشمه مهتاب گرفتم /

هرگز نتوانی که ز من دور بمانی/ 

چون در دل خود عکس تو را قاب گرفتم /


*

مرا ببوس ؛ مرا ببوس

برای آخرین بار 

تو را خدا نگهدار

که می روم به سوی سرنوشت

بهار ما گذشته 

گذشته ها گذشته

که می روم به سوی سرنوشت...